جدول جو
جدول جو

معنی سرهم بندی - جستجوی لغت در جدول جو

سرهم بندی
کاری را سرسری انجام دادن، چیزی سست و بی دوام ساختن
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
فرهنگ فارسی عمید
سرهم بندی
(سَ هََ بَ)
در تداول عوام کاری را بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن. (یادداشت مؤلف).
- سرهم بندی کردن، بی استحکام کاری انجام دادن. با عدم دقت کاری را انجام کردن
لغت نامه دهخدا
سرهم بندی
کاری بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
فرهنگ لغت هوشیار
سرهم بندی
((سَ رِ هَ. بَ))
کاری را سرسری انجام دادن
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
فرهنگ فارسی معین
سرهم بندی
کارسرسری، کار بی دقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرم بندی
تصویر فرم بندی
شغل و عمل فرم بند
فرهنگ فارسی عمید
(بَرْ رَ /رِ بَ)
شغل و عمل بره بند:
بسی سال طبل لوندی زدی
صلا از پی بره بندی زدی.
؟ (از آنندراج ذیل بره بند).
و رجوع به بره بند شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نوعی ازچراغان و آن چنان باشد که شمعها را به تار آهنی بسته روشن کنند و شبها چنان نماید که گویا شمعهای روشن در هوا معلقند، زیرا که آهن شبها بنظر نمی آید پس سیم در اینجا به معنی تار باشد. (آنندراج). یک قسم جشن که در آن چراغان میکنند. (ناظم الاطباء) :
زمین در رقص شادی همچو فانوس
هوا از سیم بندی دام طاووس.
سعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خره بندی
تصویر خره بندی
تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
بستن فرمها و جدول کشی در روی کاغذ که بطور افقی و عمودی کشیده شود. وسایل عمده فرم بندی خط برنج و بابوشکه و گواد راد می باشد، طرز کار فرمبندی عینا مانند حروفچینی است منتهی در فرم بندی عوض حروف از خط برنج استفاده می کنند (در فرم بندی حروف هم به کار می رود ولی بسیار کم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بندی
تصویر هم بندی
تلفیق
فرهنگ واژه فارسی سره
کاری که سرسری انجام گرفته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن کودک به گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی
سرگرمی، شالی که به سر بندند، علف و یا شاخه ی نازک و بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
دو اسب یا دو حیوان را با یک افسار بستن
فرهنگ گویش مازندرانی